- پیل گام
- دارای فدی چون فیل پیل قدم: گور ساق و شیر زهره یوز تاز و غرم تگ پیل گام و گرگ سینه رنگ تاز و گرگ پوی. (منوچهری)
معنی پیل گام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برنگ پیل پیلگون پیل رنگ
بد اخلاق، مهار گسسته
آنکه پیل گیرد کسی که پیل را بفرمان آرد ظنکه بر فیل غلبه کند: بکشتند فرجام کارش به تیر یکی آهنین کوه بد پیل گیر. (شا. لغ)
آنکه چون فیل گام تواند برداشت کسی که مانند فیل راه رود پیل گام: برق جه باد گذر یوز دو و کوه قرار شیر دل پیل قدم گورتک آهو پرواز. (منوچهری)
زنی که شرم بزرگ دارد زنی که آلت وی کلان باشد
در سایه تخت پیلپایش پیلان نکشند پیلسایش. (نظامی)
جامه فراخ و بلند رب دشامبر
نگخبان فیل، فیل بان
آن مقدار که یک پیل حمل تواند کرد باریک پیل پیلوار، بسیاربسیار: زبهرنام اگرشاه زاولی محمود به پیلوار بشاعرهمی شیانی داد کنون کجاست بیا گو بجود شاه نگر که جود او بصله گنج شایگانی داد. (معزی)
کبودرنگ، به رنگ نیل، نیلگون
گل زنبق، سوسن، برای مثال بر پیل گوش قطرۀ باران نگاه کن / چون اشک چشم عاشق گریان همی شده (کسائی - ۳۳) آنکه گوش های پهن مانند گوش فیل دارد، برای مثال از آن پیل گوشان برآورد جوش / به هر گوشه زایشان سرافکند و گوش (اسدی - ۱۷۱) آنچه مانند گوش فیل باشد
پستانداری است از دسته تهی شاخان و از تیره گاوان وحشی که بیشتر در هندوستان میزید. جثه این حیوان باندازه یک گوزن بزرگ است شاخهایش کوتاه و رنگ موهایش خاکستری متمایل به آبی است حیوانی است چابک و قوی که در مزارع و مراتع اطراف جنگلهای انبوه میزید این حیوان را بمنظور استفاده از گوشت و پوستش شکار میکنند: گاو نیله نیله گو
برنگ نیل کبود نیلگون
پیلوار، آن مقدار که بر پشت پیل حمل شود
به رنگ نیل، لاجوردی
قدح بزرگ شرابخوری
گم شده ناپیدا ناپدید مفقود الاثر